Saturday, December 18, 2010

ویکی پدیا گردی

از جمله کارهای عبثی که می شه انجام داد، که البته کلی هم فایده داره، ویکیپدیاگردیه (امیدوارم تونسته باشید بخونیدش). به عنوان یک ویکیگرد حرفه ای، توی ویکی پدیا آمار چهار پنج جور جونور اهلی رو در اوردم : اسب، سگ، گربه، الاغ، گوسفند و بز. اولش با اسب شروع شد. نپرسین چه جوری به این فکر افتادم چون یادم نیست. فقط می دونم قبل از اسب در مورد ارابه، حضور زنان در جنگ (سمیرامیس، تاییس، روکسانا و تومیریس ) و قزاقستان می خوندم. تومیریس همون ملکه ای که کورش رو شکست داد و کشت به شکل کاملا جوانمردانه. ربطش به قزاقستان اینه که اسمش اونجا خیلی مهمه و ربطش به اسب اینه که اولین بار تو قزاقستان از اسب و ارابه استفاده کردن. به هر حال فکر کنم ارابه اولین موضوع سرچ بوده باشه و بعد در مورد جنگ و موضوعات جنگی گشتم

گربه، این موجود دوست داشتنی من، از تمام حیوونای اهلی دیگه باهوش تره. (که خیلی واضحه، چون گوشت خوار تره). یادگیری خوبی داره و می تونه باعث شادابی صاحبش بشه. گربه نمونه صرفه جویی کامل در مصرف آبه. می تونه حتی بدون خوردن آب زنده بمونه. سگ، که کلا ازش خوشم نمی یاد، یه جور گرگ خنگ شده است (که از نتایج همنشینی با آدمهاست). البته، کل ما آدمها در حد مرگ به سگ ها مدیونیم. خیلی راحت بگم، اگه سگ نبود احتمالا شامپانزه ها الان داشتند با دلفین ها روی اینکه کدوم یک باهوش ترین موجود روی زمین هستند شرط می بستن. سگ برای سلامتی فیزیکی صاحباش خیلی مفید چون اونا مجبورن همش دنبال سگشون بدوون. تا قبل از دهه هشتاد مسئله نگهداری سگ به عنوان حیوون خونگی خیلی مطرح نبوده. بگذریم که هر دو تا موجود ناقل چندتا انگل خیلی مهم هستند

متاسفانه الان تنها یک نژاد اسب وحشی وجود داره که اونهم تو مغولستانه و بشدت در معرض خطر انقراضه. اسب از نظر هوشی در حد گوسفند یا کمی بالاتره. همونجور که گفتم اهلی شدن اسب از آسیای مرکزی شروع شده. برعکس، جناب درازگوش محصول شمال غرب آفریقاست. اسب در کنار آهن از مهمترین دلایل برتری آریایی و تشکیل کشور ایران هستن. شاید به همین دلیل که اینقدر از اسب در اسامیشون استفاده می کردند. یک نکته جالب در مورد اسب و الاغ اینه که در پیشگویی های کتاب مقدس اومده مسیح سوار بر الاغ وارد اورشلیم میشه. تا قبل از رومی ها این نشان دهنده برتری مسیح بوده چون معمولا مردم عادی پیاده سفر می کردن. اما بعد از اینکه اسب توسط اشراف استفاده میشد، این به عنوان تواضع مسیح در نظر گرفته میشه

گوسفند، یکی از اجتماعی ترین حیووناست. البته این رمز بقای اونه چون هیچ وسیله دفاعی بدرد بخوری نداره. نه اینکه موقع جمع شده دور هم قدرت دفاعشون بیشتره! چون موقعی که دور هم جمع می شن، احتمال خورده شدن دیگری بیشتره. تنها چیزی که غیر از خطر که می تونه گوسفند رو به صورت گله ای جابجا کنه غذاست. حتی امتحان شده گاهی یک سطل علف  از چارتا سگ گله مجرب بهتر جواب میده. بز برعکس گوسفند خیلی اجتماعی نیست. به علاوه نسبت به هوشش زیادی کنجکاوه

Friday, December 17, 2010

مرغ و پیاز

واقعاً دیگه اعصابم خورد شده! هیچی برا نوشتن ندارم. انگار باید من هم رو بیارم به اینکه امروز چه غذاهایی پختم. باید بگم دیروز آب مرغ خام تو پیاز خوابونده رو خوردم؟ خوب حواسم نبود نپخته. امیدوارم مرغ ویروس میروسی نداشته بود

شونصدتا ایده برا نوشتن دارم. ولی نه تو این بلاگ یا هر بلاگ دیگه ای. حالا شاید تو یه بلاگ دیگه. دیروز یه قسمت از فامیلی گای رو دیدم. بد نبود. ولی هم چنان سیمپسون ها و سوت پارک چیزهای دیگن. شاید هم باید بهشون عادت کنم

اینقدر از ان سایتهایی که وقتی عضوشون می شی دیگه نمی تونی بیای بیرون بدم میاد که نگو. برا همین حتما و اکیدا و موکدا توصیه می کنم قبل از هر چیزی، اگه می خواین عضو چیزی بشید، پرایوسی پالیسی اون رو بخونید

با افتخار می تونم بگم، این هفته هیچ سریال دنباله داری رو دنبال نکردم

Monday, November 29, 2010

و ادامه ماجرا

 .بالاخره نوت بوک خریدم. دیگه سراغ اون گروناش نرفتم. اگه بخوام توصیفش کنم : میگم یه جنس پلاستیکی چینی. الان هم دنبال اینم که نوت بوک قبلی رو بفروشم

خیلی وقته که نوشتن داره یادم میره. کتاب هم مدتیه نخوندم. کسی هم که این بلاگ رو نمی خونه که براش بنویسم ... آخی. دلم سوخت برا خودم. والپیپر گذاشتن هم بی خیال شدم چون اول باید توی یه جا آپلودشون کنم

Sunday, November 14, 2010

سوخت

این دفعه دیگه باید حتماً یه لپتاپ بگیرم. قبلی سوخت و نودهزار تومن خرج تعویض چیپ چی.پی.یو شد. تازه متوجه شدم که درایوش هم مشکل داره. فعلاً موبایل و پرینتر رو بی خیال شدم. چون دو میلیون باید خرج کامپیوتر کنم

برای ماشین، بیمه چهارصد و خورده ای هزارتومن داد. ولی خرجش بیشتر می شه. سایت وبلاگ هم حسابی قاط زده. برای همین اینن اولین پست منه که تنها در بلاگسپات نوشته می شه. بلاگسپات هم که انگار قرار بره جزو لیست سیاه. فکر کنم یه جور طلسم بدشانسی به من وصل شده که هر بلاگی می رم یه بلایی سرش میاد

این دفعه والپیپرم رو نمی ذارم اینجا. چون خودم نمی تونم ببینمشون

Wednesday, November 10, 2010

اولین


نه لپتاپ (به قول برادرم لفتابه) خریدم، نه گوشی و نه چاپگر. البته برای گوشی منتظرم ارزون بشه تا بخرمش. تمام این هفته به جستجو در اینترنت برای یافتن طرحهای ترمینال فرودگاه گذشت و این آخر کاری هم یه نیسان، سمت راننده ماشین ما رو شیو کرد و این دو روز رو تو بیمه سر کردم تا دو قرون خسارت ماشین رو بگیرم
.
این اولین پستم تو بلاگ اسپاته. این هم که می‌بینید والپیپر فعلی دسکتاپمه